پایان یک‌قطبی

دوران پس از جنگ سرد که در آن ایالات متحده قدرت برتر جهانی بود، رو به پایان است. اکنون جهان وارد مرحله‌ای چندقطبی می‌شود که در آن چین، روسیه، هند و اتحادیه اروپا (EU) نقش‌های مهم‌تری ایفا می‌کنند. این تغییر تنها بازتوزیع قدرت نیست، بلکه بازساختی اساسی در نظام‌های حکمرانی، تجارت و روابط بین‌الملل است.

۲. نقش مرکزی اوراسیا

اوراسیا به‌عنوان بزرگ‌ترین خشکی جهان، نقشی محوری در نظم جدید دارد. این منطقه از پرتغال تا شرق روسیه امتداد دارد و تمدن‌ها، بازارها و منابع انرژی را به هم پیوند می‌زند. اتحادیه اروپا، که خود بخشی از اوراسیاست، باید تصمیم بگیرد که آیا به‌عنوان یک قطب مستقل عمل کند یا تابع بلوک غرب باقی بماند. این موقعیت بر امنیت، مهاجرت، انرژی و تجارت تأثیر مستقیم دارد.

۳. عدم‌توازن راهبردی اتحادیه اروپا

اتحادیه اروپا با وجود قدرت اقتصادی فراوان، از نظر نظامی به آمریکا و ناتو وابسته است. این ناتوانی نظامی باعث می‌شود نتواند از دیپلماسی خود در برابر تهدیدات امنیتی حمایت کند. درنتیجه، بسیاری از سیاست‌های خارجی اروپا در راستای منافع آمریکا تنظیم می‌شوند، حتی اگر با منافع اقتصادی اروپا در آسیا یا خاورمیانه تضاد داشته باشند.

۴. شکاف داخلی: فرانسه در برابر شرق اروپا

درون اتحادیه اروپا اختلاف‌نظرهای جدی وجود دارد. فرانسه، با رهبری ماکرون، به‌دنبال «خودمختاری راهبردی» است؛ در حالی که کشورهای شرق اروپا مانند لهستان و کشورهای بالتیک به‌شدت به آمریکا وابسته‌اند و با هرگونه فاصله گرفتن از ناتو مخالفند. این اختلاف مانع از شکل‌گیری سیاست خارجی منسجم در اروپا می‌شود.

۵. رابطه با چین؛ مشارکت یا رقابت؟

با وجود درخواست آمریکا برای کاهش وابستگی به چین، اتحادیه اروپا روابط اقتصادی نزدیکی با پکن دارد. چین یکی از مهم‌ترین شرکای تجاری اروپاست. اما فشارهای واشینگتن، به‌ویژه پس از حمله روسیه به اوکراین، اتحادیه را وادار کرده میان منافع اقتصادی و اتحاد سیاسی یکی را انتخاب کند.

۶. انرژی و مسئله روسیه

تا پیش از جنگ اوکراین، اروپا به‌ویژه آلمان، به واردات گاز از روسیه وابسته بود. این رابطه اقتصادی در حالی که برای ثبات مفید به نظر می‌رسید، اما نشان داد که وابستگی انرژی می‌تواند استقلال سیاسی را تضعیف کند. تحریم‌ها و قطع واردات گاز هزینه‌های سنگینی برای اقتصاد اروپا در پی داشت.

۷. آلمان و سیاست موازنه‌گر

آلمان با سیاست «تغییر از طریق تجارت» به‌دنبال تعامل سازنده با چین و روسیه بود. اما پس از ۲۰۲۲، تحت فشار آمریکا قرار گرفت تا وابستگی خود به قدرت‌های استبدادی را کاهش دهد. این تغییر با مقاومت صنایع آلمانی و اتحادیه‌های کارگری روبه‌رو شده که نگران از دست رفتن مشاغل هستند.

۸. اوراسیا؛ پل یا میدان رقابت؟

اروپا می‌کوشد در اوراسیا نقش یک پل ارتباطی ایفا کند؛ از طریق پروژه‌هایی مانند «کریدور میانه» که راه‌های جدیدی برای ارتباط با آسیا بدون وابستگی به روسیه یا چین فراهم می‌کند. اما همزمان، اوراسیا به میدان رقابت ژئوپلیتیکی نیز تبدیل شده، جایی که اروپا باید با نفوذ فزاینده چین و روسیه مقابله کند.

۹. کریدور میانه؛ چرخش راهبردی؟

کریدور میانه که از ترکیه، قفقاز و دریای خزر می‌گذرد، تلاشی برای کاهش وابستگی اروپا به مسیرهای سنتی روسیه و چین است. این پروژه نیازمند سرمایه‌گذاری کلان و هماهنگی منطقه‌ای است و آزمونی برای توان اروپا در تبدیل ظرفیت اقتصادی به نفوذ ژئوپلیتیکی به‌شمار می‌رود.

۱۰. چندقطبی‌گرایی یا آتلانتيسم؟

اتحادیه اروپا در تلاش است میان وفاداری به ناتو و تعامل با قدرت‌های غیرغربی مانند چین تعادل برقرار کند. اما فشارهای آمریکا برای همراهی کامل در رقابت با چین و روسیه در حال افزایش است. در عین حال، جنبش‌های سیاسی داخلی در اروپا نیز خواهان کاهش وابستگی به آمریکا هستند. آینده سیاست خارجی اروپا به توانایی آن در حفظ این تعادل بستگی دارد.